روزهای فراق (7) - هستی و خالی می کنم جات و ....
******************* WELLCOME *********************

ای تو بهانه واسه موندن

ای نهایت رسیدن 

ای تو خود لحظه ی بودن

تو طلوع صبحِ خورشید و دمیدن ...

 

عشق تو در قلب من , جوری نشست که شد بخشی از وجودم , شد پاره ای از تنم , تو شدی خود من ...

غیر قابل گسستن , غیر قابل جداشدن و از یاد بردن 

این تعبیر منه از این عشق , مثل یه پازل که نیازمند یه تکه برای تکمیل شدنه و هر تکه ای نمی تونه اون رو تکمیل کنه , تو اون کسی بودی که اینقدر زیبا من و تکمیل کردی که حتی فکرش رو هم نمی کردم 

هیچ وقت فکرش رو نمی کردم روزی کسی پیدا بشه که اینقدر زیبا فضای خالی قلبم رو پر کنه , انگار خدا تو رو برای قلب من آفریده 

یا هم خدا قلب من رو برای تو آفریده ... آه

قلبم درد می کنه ! گاهی تصوراتی به سرم میاد گاهی ترس هایی به وجودم میشینه 

گاهی مسیر من تا فتح تو .. اونقدر صعب العبور جلوه می کنه که زانوهام رو به لرزه میندازه 

راهی ندارم , جز عاشقت بودن , راهی ندارم جز مبتلای تو بودن , راهی ندارم جز فدای تو شدن ...

بی مهری ها , من و از پا در نمیاره 

من میدونم که تو هم مبتلای این عشقی درست مثل خودم 

تو شبیه ترینی به من ... درست مثل خودم 

درموندگی هام و و تشویش هام و میبرم پیش خدا , خدایا تو راهی به من نشون بده 

"اولین روز از سی روز تنهایی "



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ جمعه 17 / 2 / 1399ساعت 18:42 نويسنده Unknown |