******************* WELLCOME *********************

یک روز گذشت 

نازنینم ، خودت نیستی ، اما دلخوشیم اینه که عکس هات همدم حرفام میشن 

و حس می کنم که می تونم باهات درد دل کنم 

ببخش من و اگه خیلی زود زیر قولم زدم !

بهت قول دادم ، قوی باشم ، خوشحال باشم ، شاد باشم ، بخندم ، گریه نکنم و....

ببخش اگه ناخودآگاه گریه کردم ، اگه بغض کردم ، اگه نتونستم خوشحال باشم ، اگه...

اینا رو می نویسم ، شاید یک روزی این نوشته ها رو بخونی 

می خوام از حال این روزای من باخبر بشی 

نمیدونم اون روز، چه روزی خواهد بود .

شاید اون روز خیلی زود باشه ، شاید خیلی دیر !

شاید اون روز ، روزی باشه که در کنار هم زندگیمون رو شروع کرده باشیم 

و من تو رو با این نوشته ها سوپرایز کنم 

شاید اون روز ، همه چیز بر وفق مراد ما پیش رفته باشه و شاید هم ....گریه

نازنین من ، دوست دارم بدونی ، فکر کردن به این که این لحظه ، شاید دلت خون باشه ، از شرایطی که توش قرار گرفتی 

چقدر نابودم می کنه ، حس مرگ می کنم ، از تصور اینکه این لحظه ، شاید دلت گرفته باشه ...
دردای خودم و از یاد بردم و بهزادت ، فقط برای تو زندگی می کنه
در هر صورت ، دوست دارم بدونی ، من لحظه ای امیدم رو از دست نمیدم ، ابدا .

آغوش تو سهم منه ، من برای آغوش تو ، برای حس پاک و قلب مهربونت ، هر کاری می کنم .
اناهیتا ، میدونم بهت سخت میگذره ، اما عاجزانه ازت می خوام که قوی باشی ، مثل همیشه ، یه دختر سرسخت

می خوام بدونی که ، می فهممت ، جانِ جانان ، دوستت دارم ، تا همیشه ❤


ادامه مطلب
+ تاريخ یک شنبه 29 / 1 / 1399ساعت 16:32 نويسنده Unknown |

بی خبرم ازت ، یه دنیا درد و دلتنگی
روی دل خسته ی من آوار میشه

سنگ صبوری نیست که همدم من باشه
هم پای دلتنگی من ، دیوار میشه


برچسب‌ها: دلتنگی
ادامه مطلب
+ تاريخ یک شنبه 19 / 1 / 1399ساعت 15:15 نويسنده Unknown |