خسته ام ... شکسته ام ..!
نه راه پس
نه راه پیش !
منم و دردِ بی امانِ دوری از نگار خویش ....
دنیامی
تو مث نفس می مونی هر جا همرامی
میدونی تموم زندگیمی .. دنیامی
دیگه چی بگم ؟ بمونی و نری
شاید شد , شاید موندی دوباره هر چی باید شد
نگو هیچی روبرا نمیشه , شاید شد ...
نه جایی برای ماندن هست , نه پایی برای رفتن !
نه توانِ رفتن دارم , نه دلی برای ماندن ...
درمانده ام
بیشتر از هر زمان دیگری ....